پرخوری عصبی چیست؟ عوارض و روش های درمان بولیمیا نروزا

11 مهر 1403 - آخرین بروزرسانی: 11 مهر 1403
بولیمیا نروزا

آیا وقتی ناراحت یا مضطرب می‌شوید، بیش از حد غذا می‌خورید؟ این می‌تواند نشانه‌ای از پرخوری عصبی باشد. این اختلال باعث می‌شود که ما برای فرار از احساسات منفی، به غذا پناه ببریم. اما این راه حل موقتی است و به جای اینکه مشکلمان را حل کند، آن را بزرگ‌تر می‌کند. درمان پرخوری عصبی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، چرا که این اختلال می‌تواند آثار نامطلوب و پایداری بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد مبتلا داشته باشد. پرخوری عصبی یا بولیمیا نروزا (Bulimia Nervosa) یک اختلال تغذیه‌ای است که با مصرف بیش از حد غذا در یک بازه زمانی مشخص و احساس عدم کنترل روی رفتار غذایی مشخص می‌شود.

فرد مبتلا به این اختلال، اغلب پس از پرخوری دچار احساسات منفی شدید مانند شرم، گناه و نفرت از خود می‌شود و برای جبران، دست به رفتارهای جبرانی ناسالمی مانند استفراغ عمدی، محدودیت شدید غذایی یا ورزش افراطی می‌زند. این چرخه معیوب پرخوری و رفتارهای جبرانی، فرد را در یک دور باطل ناسالم از تغذیه هیجانی، استرس و نوسانات خلقی گرفتار می‌کند.

علل بروز پرخوری عصبی یا بولیمیا نروزا (Bulimia Nervosa)،  پیچیده و چندوجهی هستند و از عوامل ژنتیکی و زیستی گرفته تا تجربیات روانی و فشارهای اجتماعی را شامل می‌شوند. خوشبختانه، راهکارهای متعددی برای درمان پرخوری عصبی و بازگرداندن رفتارهای تغذیه‌ای به حالت سالم وجود دارد که در این مقاله به آن‌ها خواهیم پرداخت. درک بهتر آنچه پرخوری عصبی است و چرا رخ می‌دهد، به همراه روش‌های عملی برای کنترل استرس، مدیریت عواطف، اصلاح عادات غذایی و بهره‌مندی از حمایت روانی، می‌توانند در سفر بهبودی از پرخوری عصبی، فرد را یاری رسانند. بیایید گام به گام این مسیر را طی کنیم. ‌

 

پرخوری عصبی چیست و چرا اتفاق می‌افتد؟

پرخوری عصبی یا بولیمیا نروزا (Bulimia Nervosa) یک اختلال غذایی است که با پرخوری‌های متوالی و بدون کنترل مشخص می‌شود. افراد مبتلا در یک بازه زمانی کوتاه (معمولاً کمتر از ۲ ساعت) مقادیر بسیار زیادی غذا می‌خورند و در طول پرخوری احساس می‌کنند کنترلی بر رفتار غذایی خود ندارند. این پرخوری‌ها معمولاً با احساسات منفی شدید، استرس، اضطراب یا ناراحتی همراه هستند و خوردن غذا به نوعی تلاش ناخودآگاه برای تسکین یا سرکوب این هیجانات ناخوشایند محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، فرد از «غذا به عنوان دارو» استفاده می‌کند.

ریشه پرخوری عصبی پیچیده و چندلایه است و معمولاً ترکیبی از عوامل ژنتیکی، روانی، عاطفی و محیطی در بروز آن نقش دارند. برخی ناهنجاری‌های زیستی در مدارهای مغزی کنترل‌کننده اشتها و سیری می‌توانند فرد را مستعد پرخوری کنند. همچنین، تروماهای روانی، مشکلات خانوادگی، عدم اعتماد به نفس، استرس، اضطراب و افسردگی از جمله عوامل زمینه‌ساز بسیار رایجی هستند که به بروز پرخوری عصبی دامن می‌زنند.

علاوه بر این، نگرش‌های منفی نسبت به تصویر بدنی و عزت نفس پایین، به ویژه در زنان جوان که تحت فشار اجتماعی زیادی برای داشتن اندام ایده‌آل هستند، می‌تواند فرد را به سمت رفتارهای غذایی آشفته مانند پرخوری عصبی سوق دهد. سبک زندگی پرتنش، عادت‌های نامناسب مانند محروم کردن بدن از غذا یا رژیم‌های شدید، و ناتوانی در تنظیم هیجانات نیز سهم مهمی در ظهور این اختلال دارند. در زمان درگیری با اختلال بولیمیا نروزا، افراد ممکن است با کاهش سطح شادابی و علائم کم آبی بدن نیز روبرو شوند.

هدف از درمان پرخوری عصبی، صرفاً متوقف کردن رفتار پرخوری نیست، بلکه کمک به فرد است تا راه‌های سازگارانه‌تری برای مواجهه با احساسات دشوار پیدا کند و رابطه سالمی با غذا و بدن خود برقرار نماید.

نقش استرس و اضطراب در بروز پرخوری عصبی

یکی از مهم‌ترین عوامل محرک پرخوری عصبی، استرس و اضطراب هستند. وقتی فرد تحت فشار روانی قرار می‌گیرد، بدن به طور طبیعی هورمون‌هایی مانند کورتیزول ترشح می‌کند که می‌توانند اشتها را تحریک کنند. در این حالت، مغز سیگنال گرسنگی می‌فرستد، حتی اگر بدن واقعاً به غذا نیاز نداشته باشد. به عبارت دیگر، استرس یک «گرسنگی کاذب» ایجاد می‌کند که فرد را به سمت پرخوری سوق می‌دهد.

اما چرا برخی افراد در پاسخ به استرس پرخوری می‌کنند، در حالی که بعضی دیگر اشتهای خود را از دست می‌دهند؟ پاسخ این سؤال به تفاوت‌های فردی در واکنش به استرس و همچنین تجربیات گذشته فرد مربوط می‌شود. برخی افراد از دوران کودکی یاد گرفته‌اند که با خوردن غذا، به ویژه غذاهای پرکالری و پرچرب، می‌توانند احساس آرامش کنند. این غذاها با آزاد کردن ناقلین عصبی مانند دوپامین و سروتونین، به طور موقت حال فرد را بهتر می‌کنند و به همین دلیل، فرد در شرایط استرس‌زا به سراغ آن‌ها می‌رود.

اما مشکل اینجاست که تسکین ناشی از این پرخوری‌ها، کوتاه‌مدت و ناپایدار است. پس از اتمام پرخوری، احساسات منفی مانند عذاب وجدان، شرم و نفرت از خود سر بر می‌آورند و فرد را در یک چرخه معیوب از خوردن هیجانی و خودسرزنشی گرفتار می‌کنند. به مرور زمان، فرد به غذا به عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای ناسالم برای فرار از استرس و اضطراب وابسته می‌شود.

بولیمیا نروزا، این اختلال پیچیده و دردناک، اولین بار در سال 1979 توسط روانپزشک برجسته، جرالد راسل، به دنیای پزشکی معرفی شد. دکتر راسل با تحقیقات گسترده خود، موفق شد این اختلال را از سایر اختلالات خوردن، مانند بی‌اشتهایی عصبی، متمایز کند. او به درستی به دوره‌های پرخوری بی‌رویه و تلاش‌های مضر برای جبران آن به عنوان مشخصه‌های اصلی بولیمیا اشاره کرد و تأکید نمود که این بیماری صرفاً یک مشکل تغذیه‌ای نیست، بلکه ریشه‌های روانشناختی عمیقی دارد.

برای شکستن این چرخه و درمان ریشه‌ای پرخوری عصبی، لازم است که فرد روش‌های جایگزین و سالم‌تری برای مدیریت استرس بیاموزد. این روش‌ها می‌توانند شامل تکنیک‌های ریلکسیشن مانند تنفس عمیق و مدیتیشن، ورزش منظم مانند یوگا یا پیلاتس، صحبت با یک دوست یا مشاور، و یادگیری مهارت‌های حل مسئله باشند. به عبارت دیگر، فرد باید راه‌های مؤثری برای مواجهه با چالش‌های زندگی پیدا کند، به جای آن که با پناه بردن به غذا، از این چالش‌ها فرار کند.

همچنین، شناسایی محرک‌های استرس و اضطراب و تلاش برای کاهش یا حذف آن‌ها از زندگی، نقش مهمی در پیشگیری از عود پرخوری عصبی دارد. این کار مستلزم ایجاد تغییراتی در سبک زندگی، مانند کاهش بار کاری، ایجاد تعادل بین کار و استراحت، و اولویت دادن به فعالیت‌های لذت‌بخش و آرامش‌بخش است.

درک ارتباط بین استرس، اضطراب و پرخوری عصبی، گام مهمی در مسیر بهبودی است. با این درک، فرد می‌تواند نسبت به نشانه‌های هشداردهنده آگاه شود و قبل از آن که به سمت غذا برود، راهکارهای سازنده‌تری برای تنظیم هیجانات خود پیدا کند.

 

روش‌های روان‌درمانی و رفتاردرمانی برای درمان پرخوری عصبی

در درمان پرخوری عصبی، روان‌درمانی نقش محوری دارد. هدف اصلی روان‌درمانی، کمک به فرد برای شناسایی و اصلاح الگوهای فکری و رفتاری ناسالمی است که زمینه‌ساز پرخوری هستند. یکی از رایج‌ترین رویکردهای روان‌درمانی در این زمینه، درمان شناختی-رفتاری (CBT) است. CBT بر این فرض استوار است که افکار، احساسات و رفتارهای ما به هم مرتبط هستند و با تغییر یکی می‌توان دیگری را نیز متحول کرد.

در CBT، درمانگر به فرد کمک می‌کند تا افکار و باورهای ناکارآمد خود را در مورد غذا، وزن و تصویر بدنی شناسایی کند و با چالش کشیدن این افکار، آن‌ها را با دیدگاه‌های واقع‌بینانه‌تر جایگزین کند. برای مثال، فردی که معتقد است «اگر لاغر نباشم، بی‌ارزشم»، می‌آموزد که ارزش یک انسان فراتر از ظاهر اوست و لاغری شرط لازم برای دوست داشته شدن نیست. همچنین، CBT به فرد کمک می‌کند تا الگوهای رفتاری ناسالم مرتبط با غذا را تغییر دهد، مثلاً با ایجاد یک برنامه غذایی منظم، خوردن آگاهانه و به چالش کشیدن میل به پرخوری از طریق فعالیت‌های جایگزین.

یکی دیگر از رویکردهای رفتاردرمانی مؤثر، رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) است. DBT در اصل برای درمان اختلال شخصیت مرزی طراحی شده بود، اما به دلیل تأکید آن بر تنظیم هیجانات و تحمل پریشانی، در درمان اختلالات غذایی نیز کاربرد یافته است. در DBT، فرد مهارت‌هایی برای مدیریت احساسات دشوار، ابراز وجود، حل مسئله و حضور ذهن می‌آموزد. به عنوان مثال، وقتی فرد میل شدیدی به پرخوری دارد، به جای تسلیم شدن به این میل، می‌آموزد که:

  • احساسات خود را بپذیرد بدون آن که قضاوت کند (اکنون احساس اضطراب دارم و این طبیعی است)
  • با تکنیک‌های آرام‌سازی مانند تنفس عمیق، شدت هیجانات را کاهش دهد
  • با خود مهربان باشد و از خودانتقادی پرهیز کند (هر کسی گاهی میل به پرخوری دارد، این من را فردی بد نمی‌کند)
  • و به جای پرخوری، با فعالیتی سازنده مانند صحبت با یک دوست یا قدم زدن، از این احساس عبور کند

در کنار CBT و DBT، درمان‌های دیگری مانند روان‌درمانی بین‌فردی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نیز می‌توانند در بهبود پرخوری عصبی مؤثر باشند. نکته مهم این است که روان‌درمانی یک فرآیند تدریجی و مستمر است و نیازمند تعهد و تلاش فرد برای تغییر است. با این حال، با راهنمایی یک درمانگر حاذق و حمایت اطرافیان، بهبودی کامل امکان‌پذیر است. روان‌درمانی نه تنها به فرد کمک می‌کند تا رفتارهای غذایی سالم‌تری در پیش گیرد، بلکه به او ابزارهایی برای مدیریت استرس، تقویت عزت نفس و برقراری روابط سالم می‌دهد. این تحول همه‌جانبه، زمینه را برای یک زندگی رضایت‌بخش و عاری از پرخوری فراهم می‌کند.

پرخوری عصبی

راهکارهای تغذیه‌ای برای مقابله با تغذیه هیجانی

در کنار روان‌درمانی، اصلاح الگوهای تغذیه‌ای نیز نقش مهمی در درمان پرخوری عصبی دارد. اگرچه ممکن است در نگاه اول، پرخوری عصبی صرفاً یک مشکل روانی یا یک مشکل مانند اختلال روان تنی به نظر برسد، اما عادت‌های غذایی نامناسب می‌توانند این مشکل را تشدید کنند یا حتی عامل بروز آن باشند. بنابراین، یادگیری اصول یک تغذیه سالم و متعادل، گام مهمی در مدیریت پرخوری است. این اختلال نیز مانند رژیم مناسب دیابت یا رژیم غذایی کبد چرب، نیاز به یک الگوی تخصصی و مشخص غذایی دارد.

یکی از اشتباهات رایج افراد مبتلا به پرخوری عصبی برای لاغر شدن، دنبال کردن رژیم‌های غذایی بسیار محدود و سختگیرانه مانند رژیم کانادایی، پس از یک دوره پرخوری است. این رویکرد، نه تنها مؤثر نیست، بلکه می‌تواند آسیب‌رسان هم باشد. محروم کردن شدید بدن از غذا، اغلب به افزایش میل به پرخوری و تشدید چرخه معیوب پرخوری-محدودیت غذایی منجر می‌شود. در عوض، رویکرد سالم‌تر، داشتن یک برنامه غذایی منظم و متنوع است که همه گروه‌های غذایی را شامل می‌شود. این برنامه باید شامل سه وعده اصلی و دو تا سه میان‌وعده باشد تا از نوسانات شدید قند خون و بروز ولع شدید غذا جلوگیری کند.

توجه به ترکیب درشت مغذی‌های (ماکرونیوترینت‌های) دریافتی نیز اهمیت دارد. رژیم غذایی پرچرب و پرقند، علاوه بر آثار نامطلوب بر سلامت جسمی، می‌تواند بر خلق و خو و گرایش به پرخوری نیز تأثیر منفی داشته باشد. در مقابل، رژیمی که سرشار از پروتئین، فیبر و چربی‌های سالم (مانند آووکادو و ماهی‌های چرب) است، احساس سیری و رضایت بیشتری ایجاد می‌کند و میل به پرخوری را کاهش می‌دهد. در این خصوص یکی از رژیم‌های مناسب برای این گروه از افراد می‌تواند رژیم نوردیک باشد. در بلاگ خواص آووکادو می‌توانید با فواید بی‌شماری این میوه آشنا شوید.

علاوه بر محتوای غذا، نحوه خوردن نیز اهمیت دارد. برای مقابله با تغذیه هیجانی، تمرین خوردن آگاهانه (Mindful Eating) بسیار مفید است. خوردن آگاهانه یعنی با حضور ذهن کامل غذا خوردن و توجه به تجربه چند حسی غذا خوردن (مزه، بو، بافت و ظاهر غذا). در این حالت، فرد به سیگنال‌های گرسنگی و سیری بدن خود توجه می‌کند و با آرامش و لذت غذا می‌خورد، نه از روی هیجان یا اجبار. مطالعات نشان داده‌اند که خوردن آگاهانه می‌تواند به کاهش پرخوری، بهبود رابطه با غذا و حتی کاهش وزن کمک کند.

داشتن انعطاف‌پذیری در رژیم غذایی و پرهیز از برچسب زدن غذاها به «خوب» و «بد»، از دیگر راهکارهای مهم است. وقتی غذایی «ممنوع» شود، میل به خوردن آن افزایش می‌یابد. در عوض، اگر همه غذاها مجاز باشند و فرد بتواند گاهی بدون احساس گناه، غذاهای مورد علاقه خود را بخورد، کمتر دچار ولع پرخوری می‌شود. در همین خصوص نیاز است تا از یک رژیم لاغری منعطف استفاده کنید.

تغییر عادت‌های غذایی ریشه‌دار، فرآیندی تدریجی است و نیازمند صبر، شفقت به خود و گاهی راهنمایی یک متخصص تغذیه است. اما با تمرین و پشتکار، امکان دست‌یابی به یک رابطه سالم و لذت‌بخش با غذا وجود دارد. رابطه‌ای که در آن غذا نه دشمن، بلکه متحد ما در مسیر سلامتی و بهزیستی است.

 

مطلب پیشنهادی: آزمایش crp چیست؟

 

مدیریت احساسات و کنترل عواطف برای درمان پرخوری عصبی

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های درمان پرخوری عصبی، یادگیری مهارت‌های تنظیم هیجانی است. بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال، به دلیل ناتوانی در مدیریت احساسات منفی مانند غم، خشم، اضطراب یا تنهایی، به پرخوری روی می‌آورند. غذا خوردن به طور موقت حال آن‌ها را بهتر می‌کند، اما در بلندمدت، مشکل را پیچیده‌تر می‌کند. بنابراین، برای غلبه بر پرخوری عصبی، لازم است که فرد روش‌های سالم‌تری برای تنظیم عواطف خود بیاموزد.

یکی از مؤثرترین رویکردها در این زمینه، یادگیری مهارت‌های ذهن‌آگاهی (Mindfulness) است. ذهن‌آگاهی به معنای توجه کردن به زمان حال، بدون قضاوت و با پذیرش است. وقتی فرد یاد می‌گیرد که افکار و احساسات خود را بدون قضاوت مشاهده کند، کمتر تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد و نیاز کمتری به فرار از آن‌ها از طریق پرخوری احساس می‌کند. برای مثال، وقتی فرد احساس اضطراب می‌کند، به جای آن که فوراً به سراغ غذا برود، می‌تواند این احساس را بپذیرد، نفس عمیق بکشد و با مهربانی به خود بگوید: «اضطراب داشتن طبیعی است. این حس می‌آید و می‌رود، من قادر به تحمل آن هستم

تمرین‌های آرام‌سازی مانند تنفس عمیق شکمی، تجسم مثبت و آرمیدگی عضلانی تدریجی نیز می‌توانند در تسکین هیجانات شدید مفید باشند. وقتی بدن آرام می‌شود، ذهن نیز آرام‌تر می‌شود و میل به پرخوری کاهش می‌یابد. همچنین، فعالیت‌های خلاقانه و لذت‌بخش مانند نقاشی، نوشتن، موسیقی یا باغبانی می‌توانند به عنوان راه‌های سالم‌تری برای ابراز و تخلیه هیجانات عمل کنند.

علاوه بر این، افزایش خودآگاهی هیجانی، یعنی توانایی تشخیص و نام‌گذاری احساسات، گام مهمی در مدیریت آن‌هاست. گاهی افراد مبتلا به پرخوری عصبی، درک روشنی از هیجانات خود ندارند و به محض تجربه یک ناراحتی مبهم، شروع به پرخوری می‌کنند. با تمرین، فرد می‌آموزد که احساسات خود را دقیق‌تر بشناسد و در نتیجه، بهتر بتواند با آن‌ها کنار بیاید.

یادگیری مهارت‌های ابراز وجود و برقراری روابط صمیمانه نیز در تنظیم هیجانات نقش دارد. وقتی فرد بتواند نیازها و احساسات خود را به شکل سالمی با دیگران در میان بگذارد، کمتر نیاز به مهار هیجانات از طریق پرخوری خواهد داشت. این مهارت‌ها در روان‌درمانی، به ویژه در رویکردهایی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و طرحواره درمانی، آموزش داده می‌شوند.

مهربانی نسبت به خود، بخش مهمی از تنظیم هیجانی سالم است. بسیاری از افراد مبتلا به پرخوری عصبی، درگیر چرخه‌ای از رفتارهای خود تخریبی و خودسرزنشی هستند. آن‌ها پس از هر بار پرخوری، خود را سرزنش می‌کنند و این امر احساسات منفی و میل به پرخوری را تشدید می‌کند. در عوض، فرد می‌آموزد که با خود مهربان و بخشنده باشد، اشتباهات خود را بپذیرد و به جای تنبیه خود، با درک و حمایت از خود برخورد کند.

تنظیم هیجانی یک مهارت است و مانند هر مهارتی، با تمرین و تکرار تقویت می‌شود. درمانگر می‌تواند با آموزش و تمرین این مهارت‌ها در جلسات درمانی و تشویق فرد به تمرین آن‌ها در زندگی روزمره، نقش مهمی در بهبود پرخوری عصبی داشته باشد. با یادگیری راه‌های جدید برای مواجهه با هیجانات، فرد کمتر نیاز به استفاده از غذا به عنوان عصای هیجانی خواهد داشت و قادر خواهد بود زندگی عاطفی غنی‌تر و متعادل‌تری را تجربه کند.

 پرخوری عصبی چیست

نقش حمایت اجتماعی و خانوادگی در درمان پرخوری عصبی

اختلالات خوردن، از جمله پرخوری عصبی، نه تنها بر فرد مبتلا، بلکه بر خانواده و اطرافیان او نیز تأثیر عمیقی می‌گذارند. در واقع، حمایت و درگیری خانواده و دوستان در فرآیند درمان، می‌تواند تأثیر بسزایی در بهبودی فرد داشته باشد. تحقیقات نشان داده‌اند که مداخلات خانواده‌محور، به ویژه برای نوجوانان و جوانان مبتلا به اختلالات خوردن، می‌توانند به اندازه یا حتی بیشتر از درمان‌های فردی مؤثر باشند.

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های حمایت خانوادگی، ایجاد یک محیط امن و پذیرا است. افراد مبتلا به پرخوری عصبی، اغلب با احساسات شرم، گناه و انزوا دست و پنجه نرم می‌کنند. آن‌ها ممکن است از ترس قضاوت یا طرد شدن، از صحبت در مورد مشکل خود با اطرافیان خودداری کنند. در این شرایط، اگر خانواده بتواند فضایی توأم با درک، همدلی و عدم قضاوت ایجاد کند، فرد راحت‌تر می‌تواند در مورد چالش‌های خود صحبت کند و از حمایت آن‌ها بهره‌مند شود.

البته، ایجاد چنین فضایی نیازمند آگاهی و آموزش است. گاهی اعضای خانواده ناخواسته با برخی رفتارها یا گفته‌های خود، بر استرس و احساسات منفی فرد مبتلا می‌افزایند. برای مثال، انتقاد از وزن یا ظاهر فرد، تأکید بیش از حد بر کنترل وزن، یا فشار برای خوردن می‌تواند وضعیت را بدتر کند. در عوض، خانواده باید بیاموزد که تمرکز را از غذا و وزن، به سلامت عاطفی و جسمی فرد منتقل کند، به نگرانی‌های او گوش دهد و او را به پیگیری درمان تشویق کند.

علاوه بر حمایت عاطفی، خانواده می‌تواند در جنبه‌های عملی درمان نیز نقش داشته باشد. برای مثال، آن‌ها می‌توانند با ایجاد یک محیط غذایی سالم در خانه، مانند تهیه غذاهای مغذی و متنوع و خودداری از نگهداری غذاهای وسوسه‌برانگیز، از فرد حمایت کنند. همچنین، آن‌ها می‌توانند با کمک به ایجاد یک برنامه غذایی و ورزشی منظم، و تشویق فرد به پایبندی به این برنامه، در روند درمان مشارکت داشته باشند.

گذشته از خانواده، حمایت گروه همسالان و دوستان نیز اهمیت زیادی دارد. بسیاری از افراد مبتلا به پرخوری عصبی، به دلیل شرم یا ترس از قضاوت، از روابط اجتماعی کناره‌گیری می‌کنند. این انزوا می‌تواند احساسات منفی و گرایش به پرخوری را تشدید کند. در مقابل، داشتن دوستانی که با مشکل فرد آشنا هستند، او را درک می‌کنند و بدون قضاوت حمایت می‌کنند، می‌تواند نقش مهمی در بهبودی داشته باشد. شرکت در گروه‌های حمایتی متشکل از افراد مبتلا به اختلالات خوردن نیز می‌تواند فرصتی برای دریافت همدلی، تبادل تجربیات و یادگیری راهکارهای مقابله باشد.

با وجود اهمیت حمایت اجتماعی، مهم است که مرزهای سالمی نیز حفظ شود. خانواده و دوستان باید بپذیرند که نمی‌توانند مسئولیت «درمان» فرد را بر عهده گیرند و این وظیفه اصلی خود فرد و تیم درمانی اوست. آن‌ها می‌توانند فرد را تشویق و حمایت کنند، اما نباید کنترل‌گر یا طلبکار باشند، چرا که این رویکرد می‌تواند به مقاومت فرد منجر شود.

حمایت اجتماعی یک خیابان دوطرفه است. همان‌طور که فرد مبتلا به پرخوری عصبی به حمایت نیاز دارد، خانواده و دوستان او نیز ممکن است به حمایت و آموزش نیاز داشته باشند. آن‌ها ممکن است با هیجانات دشواری مانند نگرانی، ناامیدی، خشم یا حتی احساس گناه دست و پنجه نرم کنند. بنابراین، مهم است که در کنار حمایت از فرد مبتلا، از سلامت روانی و عاطفی خود نیز مراقبت کنند، مثلاً با شرکت در جلسات مشاوره خانوادگی یا گروه‌های حمایتی ویژه اطرافیان افراد مبتلا به اختلالات خوردن.

با درک، صبر و مهربانی متقابل، حمایت اجتماعی می‌تواند نقش ارزشمندی در مسیر بهبودی از پرخوری عصبی داشته باشد. این حمایت نه تنها سفر درمان را برای فرد مبتلا آسان‌تر می‌کند، بلکه می‌تواند به تقویت روابط، افزایش صمیمیت و رشد همه افراد درگیر منجر شود. با وجود چالش‌هایی که پرخوری عصبی ایجاد می‌کند، با عشق، درک و حمایت متقابل می‌توان بر آن غلبه کرد و زندگی شادتر و سالم‌تری را تجربه نمود.

 

مقاله‌ای برای شما: رژیم فستینگ چیست؟

 

تغییر عادات غذایی به‌عنوان یک ابزار مهم در درمان پرخوری عصبی

در کنار روان‌درمانی، مدیریت هیجانات و حمایت اجتماعی، تغییر عادات غذایی نیز نقش کلیدی در درمان پرخوری عصبی دارد. این تغییرات نه تنها به بهبود سلامت جسمی فرد کمک می‌کنند، بلکه تأثیر عمیقی بر سلامت روانی و عاطفی او نیز دارند. با ایجاد یک رابطه سالم‌تر با غذا، فرد می‌تواند از چرخه معیوب پرخوری و رفتارهای جبرانی رهایی یابد و کیفیت زندگی خود را ارتقا دهد.

یکی از اولین گام‌ها در این مسیر، ایجاد یک برنامه غذایی منظم و متعادل است. این برنامه باید شامل سه وعده اصلی و دو تا سه میان‌وعده باشد تا از نوسانات شدید قند خون و گرسنگی مفرط پیشگیری کند. وعده‌های غذایی باید ترکیبی متعادل از درشت‌مغذی‌ها (کربوهیدرات‌ها، پروتئین‌ها و چربی‌ها) و ریزمغذی‌ها (ویتامین‌ها و مواد معدنی) را شامل شوند. همچنین لازم است که فرد به سیگنال‌های گرسنگی و سیری بدن خود توجه کند و به جای پیروی از قوانین سخت و انعطاف‌ناپذیر، با بدن خود هماهنگ شود.

مفهوم «خوردن آگاهانه» (Mindful Eating) در این زمینه بسیار کمک‌کننده است. خوردن آگاهانه شامل توجه کامل به تجربه غذا خوردن، از جمله مزه‌ها، بوها، بافت‌ها و احساسات ناشی از آن است. در این حالت، فرد غذا را آهسته و با لذت می‌خورد، بدون آن که درگیر افکار منفی یا وسواسی در مورد کالری یا وزن شود. تحقیقات نشان داده‌اند که خوردن آگاهانه می‌تواند به کاهش پرخوری، بهبود رابطه با غذا و حتی کاهش وزن کمک کند. در این زمان فرد مبتلا با این اختلال می‌تواند با آگاهی نسبت به وزن ایده‌آل خود و با روش‌های مختلف مانند محاسبه Bmi وزن ایده‌آل خود را بدست آورد.

محاسبه Bmi

یادگیری تمایز بین گرسنگی جسمی و گرسنگی عاطفی نیز در تغییر عادات غذایی مهم است. بسیاری از افراد مبتلا به پرخوری عصبی، در پاسخ به هیجانات منفی به سراغ غذا می‌روند، حتی زمانی که از نظر فیزیکی گرسنه نیستند. با افزایش خودآگاهی، فرد می‌آموزد که قبل از غذا خوردن، از خود بپرسد: «آیا واقعاً گرسنه‌ام یا فقط می‌خواهم احساسات ناخوشایندم را تسکین دهم؟» اگر پاسخ مورد دوم باشد، فرد می‌تواند به جای غذا خوردن، به دنبال راه‌های سالم‌تری برای مدیریت هیجانات خود باشد، مانند صحبت با یک دوست، قدم زدن یا مدیتیشن.

در این مسیر، انعطاف‌پذیری و مهربانی با خود بسیار مهم است. تغییر عادات غذایی ریشه‌دار، یک فرآیند تدریجی است و انتظار تغییر یک‌شبه، غیرواقع‌بینانه و حتی مضر است. فرد باید بپذیرد که گاهی اوقات «لغزش» و خوردن بیش از حد اتفاق می‌افتد و این بخشی طبیعی از فرآیند بهبودی است. مهم است که پس از هر لغزش، به جای سرزنش خود یا دست کشیدن از تلاش، با مهربانی و درک با خود برخورد کند و دوباره به مسیر درمان بازگردد.

تغییر پایدار عادات غذایی نیازمند تغییر در نگرش‌های زیربنایی در مورد غذا، وزن و تصویر بدنی است. تا زمانی که فرد غذا را «دشمن» بداند، از تصویر بدنی خود نفرت داشته باشد و ارزش خود را صرفاً بر اساس اندازه بدن و توانایی کنترل وزن تعریف کند، پرخوری عصبی همچنان یک مکانیسم دفاعی در برابر این افکار و احساسات منفی باقی خواهد ماند. بنابراین، کار روی این نگرش‌های ناسالم، چه از طریق روان‌درمانی و چه از طریق تمرین روزانه شفقت و پذیرش خود، بخش جدایی‌ناپذیر تغییر عادات غذایی است.

تغییر عادات غذایی در درمان پرخوری عصبی، یک سفر است. سفری که نیازمند صبر، مهربانی و حمایت است. اما با پشتکار و تمرین، این سفر به مقصدی ارزشمند می‌رسد: رابطه‌ای آرام و لذت‌بخش با غذا و بدن خود. رابطه‌ای که در آن فرد می‌تواند بدون ترس، شرم یا وسواس، از غذا به عنوان سوخت و لذت استفاده کند و انرژی خود را صرف زندگی کردن کند، نه نگرانی در مورد خوردن.

 پرخوری عصبی شدید

جمع‌بندی

پرخوری عصبی یک اختلال تغذیه‌ای پیچیده و چالش‌برانگیز است که می‌تواند تأثیر عمیقی بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد داشته باشد. افراد مبتلا به این اختلال، در یک چرخه معیوب از پرخوری، شرم و رفتارهای جبرانی گرفتار می‌شوند که نه تنها کیفیت زندگی آن‌ها را کاهش می‌دهد، بلکه می‌تواند عواقب جدی و حتی تهدیدکننده حیات داشته باشد. با این حال، با درمان مناسب و پشتیبانی، بهبودی کامل امکان‌پذیر است و فرد می‌تواند یاد بگیرد که رابطه‌ای سالم و رضایت‌بخش با غذا و بدن خود برقرار کند.

درمان پرخوری عصبی نیازمند یک رویکرد جامع و چندوجهی است که جنبه‌های زیستی، روانی و اجتماعی را در نظر می‌گیرد. روان‌درمانی، به ویژه درمان شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، نقش محوری در این فرآیند دارد. این درمان‌ها به فرد کمک می‌کنند تا الگوهای فکری ناسالم، هیجانات دشوار و رفتارهای آسیب‌زا را شناسایی و اصلاح کند و مهارت‌های سازگارانه‌تری برای مقابله با چالش‌های زندگی بیاموزد.

نویسنده مطلب نیما سلیمانی
من یه تولیدکننده محتوا هستم که با عشق به خلاقیت و داستان‌گویی زندگی می‌کنم. هر پروژه برای من مثل یه ماجراجوییه که توش اطلاعات پیچیده رو به زبانی ساده و جذاب روایت می‌کنم. از تحقیق و یادگیری تا نوشتن و طراحی بصری، با دقت و انرژی جلو می‌رم تا محتوایی بسازم که هم کاربردی باشه و هم برای مخاطب لذت‌بخش و ماندگار.

دیدگاه شما

بدون دیدگاه

fitoject-logo
فیتوجت، سایت سلامت
موثرترین برنامه‌های غذایی
فیتوجت با بهره‌گیری از بهترین و به‌روزترین روش‌ها، شما را در مسیر رسیدن به وزن ایده‌آل خودتون و اصلاح عادت غذایی همراهی می‌کند. فیتوجت تلاش می‌کند تا شما بتوانید این مسیر را در کمترین زمان و به راحت‌ترین شکل طی کنید. با فیتوجت، پیش به سوی زندگی سالم!